داستانک؛ تصور کن!

 «تصور کنید به عنوان نوزادی ناخواسته در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک مادر بدبخت که کلفت خانه‌های مردم است، دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس کنید. 

تصور کنید در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است که حتی توان خرید یک لباس ساده را برایتان ندارد و مجبورید گونی سیب‌زمینی بپوشید، طوری که بچه‌های همسایه دائم شما را مسخره کنند و به شما بخندند. تصور کنید خواهر و برادری دارید که سرگذشتی کمابیش مشابه شما دارند، خواهرتان از اعتیاد بمیرد. تصور کنید مادرتان آنقدر فقیر است که نمی‌تواند شما را بزرگ کند و از پس هزینه‌های اندک‌تان برآید و مجبور شود شما را به یک مرد غریبه بسپارد تا بزرگتان کند. 

تصور کنید در میان این همه بدبختی، سیاهپوست هم هستید، یک آمریکایی-آفریقایی، آن هم در حدود چهل، پنجاه سال پیش که اوج نژادپرستی و نفرت از سیاهپوستان است. الان چه کار می‌کنید؟ چه بر سرتان آمده است؟ اما حالا قدرتمندترین زن جهان هستید! محبوب‌ترین، پولدارترین و با نفوذترین. در دانشگاه ایلینوی، زندگینامه شما تدریس می‌شود، در قالب یک درس با عنوان خودتان. با درآمد سالانه حدود 300 میلیون دلار و دارایی حدود 3 میلیارد دلار، به عنوان ثروتمندترین زن خودساخته جهان شهرت دارید.» آنچه خواندید خلاصه‌ای بود از سرگذشت مجری بزرگ تلویزیون، اپرا وینفری.



موضوعات مرتبط: ادبیات ، داستان ، ،

برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, ] [ 19:55 ] [ mohamad ]
[ ]

دانلود آهنگ جدید سیاوش قمیشی یه نام پرواز

 http://mahfeledostan.loxblog.com/

دانلود اهنگ با کیفیت MP3 – ۱۲۸

دانلود آهنگ پرواز سیاوش قمیشیدانلود آهنگ

 



موضوعات مرتبط: دانلود موزیک ، ،

برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, ] [ 19:53 ] [ mohamad ]
[ ]

طنز؛ نگاهی دلسوزانه به مشکل مسکن!

 گویا تقدیر الهی بر این پایه استوار شده که یک شام راحت از گلوی ما پایین نرود! دومین لقمه غذا را که در دهان می گذارم همسر بشارت (!) می دهد که صاحبخانه آمده و با خوشحالی گفته که قصد زیاد کردن اجاره خانه را دارد. از خوردن دست می کشم و به همسر نگاه می کنم.

- تو هم موندی نگاهش کردی؟ هیچی بهش نگفتی؟
- چرا! اتفاقا گفتم؛ ای صابخونه بد! یا همین الان عذرخواهی می کنی یا دوتا کارگر می گیرم وسایلتو می ریزم تو کوچه!
- آفرین! باریکلا. خوب کاری کردی. حقش بود.
همسر چیزی نمی گوید، دستانش را می گذارد زیر چانه اش و نگاهم می کند: یعنی عاشقتم!
- فدات بشم. منم عاشقتم.
- خب شوخی بسه. حالا باید چی کار کنیم؟
- بذار فکر کنم ببینم چی کار باید کرد. به این ترتیب از خوردن شام دست کشیدم و متفکرانه به صورت Loading درآمدم.

چند دقیقه بعد


- من: خب مسلما برای ما با توجه به درآمدمون پرداخت این مبلغ اضافی مقدور نیست.
- همسر: خب اینو که خودم هم می دونستم.
- من: !!! ... جدا؟! پس بذار فکر کنم ببینم چی کار باید بکنیم.
چند دقیقه بعد
- همسر: حوصله ام سر رفت، چی شد؟
- من: چاره ای نیست، باید خونه بخریم.
- همسر (خنده شدید): من واقعا همیشه به ضریب هوشی تو غبطه می خوردم!
- من: نوکرتم! پس تصویب شد. خونه می خریم!
- همسر (جدی!): با کدوم پول؟
- من: خدا بزرگه
- همسر (عصبی!): گفتم با کدوم پول؟
- من: آروم باش عزیزم. ناراحتی نداره که. چند دقیقه صبر کن فکر می کنم بهت می گم.

http://mahfeledostan.loxblog.com/
 


چند دقیقه بعد

- من: والا من تو این چند دقیقه فکر کردم که چرا مسائل مادی اینقدر ما رو درگیر خودش کرده. واقعا مادیات چه ارزشی دارن؟ به جای اینکه مادیات در اختیار ما باشن ما در اختیار مادیات قرار گرفته ایم، چه خوبه که بیاییم ساده زیستی رو سرلوحه ی ...
- همسر: من مسکن مهر نمیام.
- من: اااع! از کجا فهمیدی؟



باز هم چند دقیقه بعد


- من: چطوره یه خونه کوچیک تر اجاره کنیم؟ ها؟
- همسر: کوچیک تر از اینجا؟
- من: بله.
- همسر: اصلا می خوای بریم زندان؟ غذا هم میدن.
- من: عرضه خلاف نداریم ما عزیزم.
- همسر: اصلا عرضه نمی خواد. من می تونم به قصد تشویش اذهان عمومی دست به نشر اکاذیب بزنم.
- من (با خوشحالی): خوبه، تازه منم می تونم سودجویی کنم!
- همسر: از چه طریقی؟
- من: اغفال جوانان!
- همسر (چپ نگاه می کند): حالا خوبه عرضه نداری که شدی خفاش شب! اصلا زندان رو فراموش کن! بریم چند دقیقه بعد.



باشه، چند دقیقه بعد


- من (با حسرت): سمور آبی هم نشدیم تو زندگی.
- همسر: یا حتی دکتر ارنست.
- من: تا خانه ای چوبی بسازیم...
- همسر: از عشق...
- من: از صفا...
- همسر: از صمیمیت...
- من: واقعا در یک اتاق شش متری هم می شه عشق ورزید و محبت کرد.
- همسر: گل گفت و سنبل شنید...
- من: همسر!
- همسر: بله؟
- من: کانال رو عوض کن، حرف های این هرمز شجاعی مهر برای ما خونه نمی شه!



آخرین چند دقیقه بعد


همسر کانال تلویزیون را عوض می کند. مسئولین در تلویزیون دارند راجع به ازدواج جوانان صحبت می کنند. طی یک ساعت خودشان مشکل ازدواج را دور همی حل می نمایند و بعد تعجب می کنند و می گویند ما که این همه زحمت می کشیم پس چرا این جوانان قدرنشناس ازدواج نمی کنند! من نمی دانم مسئولین با خودشان چه فکری می کنند. خب عزیزان من! ازدواج که فقط عقد و عروسی نیست. عروس و داماد که نمی توانند بعد از مراسم جشن و پایکوبی تا دیداری دیگر همدیگر را به خدای بزرگ بسپارند و بروند خانه پدرشان! 
اینکه شما هی گیر می دهید به ازدواج ولی بعد ازدواج غیبتان می زند مثل این می ماند که من به پسرم بگویم که آرزویم این است که فوتبالیست شود ولی توپش را در جایی قایم کنم و بگویم توپت را لولو برده. با این حال هر شش ساعت یک بار هم بزنم توی سرش و بگویم پدرسوخته آخه چرا فوتبال بازی نمی کنی؟ در نهایت هم بروم به رسانه ها بگویم پسرم خیلی پرتوقع است و تحت تاثیر القائات شبکه های ماهواره ای از فوتبال امتناع می کند!
- همسر: حالا خودتو عصبانی نکن! طوری نشده که.
- من: ما هم اینجوری بود که گول خوردیم و ازدواج کردیم!
- همسر: نه ان شاءالله که مسئولین در اسرع وقت می آیند و مشت محکمی به دهان صاحبخانه می زنند. مطمئن باش!



موضوعات مرتبط: طنز و سرگرمی ، ،

برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, ] [ 19:48 ] [ mohamad ]
[ ]

عکس برهنه شدن هواداران تراکتور

 

اگر بخواهیم برنده واقعی بازی دو تیم پرسپولیس تهران و تراکتورسازی تبریز را برشمریم بی شک هیچ کدام از این دو تیم نبوده‌اند. برخی از تماشاگرانی که در این بازی در هوای سرد برای ابراز همدردی با حادثه‌دیدگان زلزله اهر و ورزقان لباس از تن جدا کردند را می‌توان برندگان واقعی این “بازی بی‌نهایت امتیازی” دانست.
مهـــر – اگر بخواهیم برنده واقعی بازی دو تیم پرسپولیس تهران و تراکتورسازی تبریز را برشمریم بی شک هیچ کدام از این دو تیم نبوده‌اند. برخی از تماشاگرانی که در این بازی در هوای سرد برای ابراز همدردی با حادثه‌دیدگان زلزله اهر و ورزقان لباس از تن جدا کردند را می‌توان برندگان واقعی این “بازی بی‌نهایت امتیازی” دانست.

تیم‌های فوتبال پرسپولیس و تراکتورسازی از هفته هفدهم رقابتهای لیگ برتر در ورزشگاه آزادی برگزار شد و برخی از تماشگران به روایت تصویر برای ابراز همدردی با هموطنان زلزله زده اهر و ورزقان لباس از تن جدا کردند و در هوای سرد لخت شدند.

این اقدام برای این بود که بدانیم در هوای سرد و نبود امکانات چه بر سر مردم زلزله زده می‌آید. اگر چه اقداماتی برای زلزله‌زدگان بنا به وظیفه ذاتی دولت انجام شده و می شود که جای هیچ منتی هم برای شهروندانی که مسئولین را انتخاب می‌کنند وجود ندارد.

اما همدردی این عزیزان نشان می‌دهد که با دست خالی هم می توان رسانه شد و اگر کاری نمی‌توان برای زلزله زدگان از جنبه مالی و غیره انجام داد ولی می‌توان با آنها ابراز همدردی کرد و رسانه شد تا دردی که بر آنها می‌رود به گوش مسئولان رسانده شود.
http://mahfeledostan.loxblog.com/
در حدیث است که حسنین(ع) از اینکه نعلین مناسبی نداشتند و جراحاتی بر پاهای آنها وارد می‌شد به مادر خود فاطمه(ع) شکایت بردند. فاطمه(ع) وقتی موضوع را با خلیفه مسلمین و همسر خود علی(ع) در میان گذارد ایشان فرمود که به عنوان خلیفه مسلمین اگر چه نمی‌تواند فقر را به طور کامل از بین ببرد ولی می‌تواند “تبعیض فقر” را از بین ببرد و وقتی بچه‌های دیگر نیز به اولاد من بنگرند نخواهند گفت که بچه‌های خلیفه پاپوش و کفش دارند و ما نداریم.

زندگی ائمه(ع) و علما و بزرگان و قهرمانان نشانهای زیادی از این همدردی‌ها دارد. برای قهرمان بودن نیاز نیست که دارای مناصب و مقامهای دنیایی آنچنانی باشیم. آنچه نیاز است داشتن مقام نزد او و مسلک قهرمانانه است. گاهی با ابراز همدردی می‌توانیم این جایگاه را به دست آوریم.



موضوعات مرتبط: مطالب جالب ، ورزشی ، ،

برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, ] [ 9:51 ] [ mohamad ]
[ ]

جدیدترین عکس سحر قریشی

 http://mahfeledostan.loxblog.com/



موضوعات مرتبط: عکس ، عکسهای بازیگران ، ،

برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:سحرقریشی /عکس, ] [ 9:47 ] [ mohamad ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 28 29 30 31 32 ... 97 صفحه بعد